سازه های چوبی

اجرائ سازه های چوبی

سازه های چوبی

اجرائ سازه های چوبی

کوچه ای بارانی

کوچه ای بارانی

سبزی خاطره ها

یاد دارم که شبی دخترکی می خندید

دختر بخت من آن شب به نگاهی آبی

به دلم سر می زد

فرصت یک خواهش

تا که من هم به وفا داری احساس خودم بر خیزم

کوچه ی تنگ دلم مهتابی ست

چشم پروانه که احساس مرا می بیند

با خودش می خندد

بلبل از کوچه ی تنهائی من می گذرد

تا بگوید به! به!

این همان لحظه ی عاشق شدن است

باور این گونه مرا می خواند

که شما می بینید

یک خلیلی به دلم آمده است

با تبر این بت دل می شکند

دست او پشت دلم را لرزاند

تا بگویم باشد

دل به تسلیم و رضایت دادم

چونکه پابند وجودش هستم

آخر حرف من عاشق شدن است

شبنم اشک من احساس مرا می شوید

-----------------

شب افروز 15/7/94

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.